كرامتي از امام كاظم (ع)

نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
ديد بانويي گريه مي كند و چند كودك در اطراف او نيز گريه مي كنند. امام (ع) نزديك آن بانو رفت و علت گريه را پرسيد، او گفت : من چند كودك يتيم دارم ، يك گاو داشتيم زندگي آنها را باشير آن گاو تاءمين مي كردم اكنون آن گاو مرده است . امام كاظم (ع) فرمود: آيا مي خواهي آن گاو را زنده كنم . آن بانو گفت : آري اي بنده خدا! امام كاظم (ع) به كنار رفت دو ركعت نماز خواند، سپس دست دعا بلند كرد، و پس از دعا، برخاست و كنار جسد گاو آمد، فرياد كشيد با چوبي به آن زد (يا با پاي خود به آن زد) بي درنگ گاو برخاست وقتي كه آن بانو گاو را زنده ديد، صيحه زد، و فرياد كشيد و سوگند به خداي كعبه اين آقا عيسي بن مريم (ع) است . مردم اجتماع كردند وقتي كه شلوغ شد آن حضرت بي آنكه آنها متوجه شوند از ميان آنها رفت.